هدف از حملات وحشیانه در غرب کابل چیست؟

نیلوفر مستعد

این روزها طالب و گروهک های همسو با آن (داعش، حقانی ) با خلق جنایات قتل و کشتار اشخاص بی گناه به یک امر معمول و روش عادی اهداف سیاسی مبدل کرده اند، این روند مذموم و قبیح تا آن حد در ابعاد و پهنای حیات سیاسی جامعه افغانستان سایه گسترانیده است که بر اثر کثرت و تسلسل کشتار، فرصت اعلامیه صادر کردن و تسلیت گفتن را از رمق مردم افغانستان ربوده است. با گذشت زمان، قتل‌های مکرر و هدفمند هر روز نسبت به قبل افزایش می‌یابد، ابعاد جنایات، تکان دهنده و به دور از هر گونه منطق انسانیت است. جنگ‌های جبهه‌ی از دشت‌ها و کوهها به درون خانه و کوچه‌های مردم کشانده شده است، شهرها در خون می‌غلطد و لایه‌های مختلف جامعه افغانستان مورد هدف جنگی قرار گرفته است. حملات جنون آمیز خون آشامان تروریزم تحت عنوان طالب هیچ نهاد و گروه اجتماعی را آرام نگذاشته است، از حمله بالای مساجد و عبادت‌گاهها گرفته تا مراکز ورزشی و تالارهای عروسی، از حمله به تشییع جنازه گرفته تا خطیبان امام جمعه، از بیمارستان‌ها و مراکز زایمان گرفته تا کورس‌ها و نهادهای اکادمیک، هیچ پهنه‌ی از نهادهای اجتماعی از شر حملات خونبار تروریستی مصئون نمانده است، هر کدام از موارد یاد شده را اگر به تحلیل و بررسی بگیریم، قلم یارای نوشتن نیست و ذهن توان خلق جمله و واژه را ندارد، آنچه که تکان دهنده است پرپر شدن نفوس بی گناه این سرزمین می‌باشد، اشک مادران و پدران، بیوه و یتیم شدن زنان و کودکان و از دست دادن آینده سازان این سرزمین می‌باشد که حتی تأثر و تأسف در برابر آنان شرمسار است.

کودکانی که از نقاط دور دست کشور به هدف کسب علم و دانش و خلق فردای بهتر به مراکز آموزشی پایتخت پا می‌گذارند، هزاران امید و انگیزه‌ی توأم با هراس آنان را به سمت مراکز آموزشی می‌کشانند، پا گذاشتن در محوطه مسلخ‌گاه انسانیت که تحت عناوین کورس و غیره یاد می‌شوند نشان از باورمندی نوجوانان کشور به فردای بهتر می‌باشد، آنان به این درک و باور رسیده اند که مرگ در پرتو دانش و روشنایی بهتر از زیستن زیر چتر جهل و تاریک اندیشی است، مسیر دانایی و روشنایی را بر می‌گزینند تا سهمی در آبادانی و توسعه‌ی آینده کشور داشته باشند، مبارزه با جهل به قیمت جان، عملا از سوی جوانان و نسل نوین جامعه افغانستان در معرض نمایش گذاشته می‌شود، فکر طالبانی و حذف فیزیکی نونهالان این سرزمین مانع تعالی و شکوفایی آنان شده نمی‌تواند، چند روز قبل مکتب سید شهدا و متعاقب آن حمله به دو بس شهری صدها خانواده را به ماتم نشاند، گلهای راه دانایی پرپر شدند. در این میان فرصت طلبان موج سوار زیر نام رهبر در پی امتیازگیری شخصی اند. معاون دوم ریاست جمهوری گویا طرحی امنیتی را ترتیب داده است. دانش روز چهارشنبه در دیدار با شماری از نهاد های اجتماعی دایکندی گفته است که برای تامین امنیت مناطق مرکزی و غرب کابل طرحی تهیه کرده است. از جانبی هم محمد محقق مشاور ریاست جمهوری مدعی طرح امنیتی است. واقعیت مسئله اینست که هیچ یک نسبت به سرنوشت مردم احساس مسئولیت ندارند. فقط در پی امتیازگیری اند. آنها بیش از آنکه به مردم تعهد داشته باشند بیشتر فرمان به گوش تهران اند. در کشوری که نهادهای امنیتی و مسئول وجود داشته باشد چه نیازی به طرح های شخصی است؟ واقعیت مسئله اینست که این مدعیان رهبری اجازه تطبیق پلان امنیتی نهادهای نظامی را به اشاره ایران نمی دهند. هر قدر انسان بی گناه غرب کابل به شهادت می‌رسد، این رهبران امتیازات آن را به حساب خود واریز میکنند.

با پیروزی انقلاب اسلامی و بر سرکار آمدن نظام جدید در ایران در قبال افغانستان دچار دگردیسی عمیقی شد. این دگردیسی ریشه در اندیشه‌ها و مبانی فکری دارد که نظام جمهوری اسلامی بر آن بنا شده و بر اساس آن چشم‌انداز آینده‌ی خود را ترسیم کرده است.

نور ښکاره کړئ

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button