جهان اسلام؛ غرب فریبکار و مسلمانان نا امید!!

جهان اسلام؛  غرب فریبکار و مسلمانان نا امید!!

یاداشت: درین نوشتار منظور ما از کلمه غرب قوت استعماری غرب است، نه همه ملتها و  مردم غرب که مطابق ارزشهای دین مبین اسلام ما مسلمانان به معامله حسنه ، داد وستد نیکو و احترام متقابل  با آنها مکلف استیم.

غرب همواره در طول تاریخ در تقابل با جهان اسلام و کشور های جهان سوم سیاست دو رو ، سه رو  و حتی چند رو را بازی کرده است، جهت مصونیت مصلحتهای مادی خویش همواره  استقلال ، اراده  و سرنوشت سیاسی  کشورهای موصوف را  زیر  پا نموده است، جهت حاکمیت و سیطره همه جانبه  و فرا گیربر جهان  همواره کشور های مذکور را در برابر کشور های رقیب خویش  به جبهه گیری  تشویق نموده است، در میان حکومتها و ملتها ی کشورهای مذکور همواره عوامل تفرقه  و فاصله را ایجاد نموده است، جهت  به میان آوردن و یا فراهم نمودن فضاءِ بینظمی و عدم قانونیت همواره  تلاش نموده است،  درمورد تطبیق دیموکراسی روش غیر منطقی و غیر منصفانه را در بر گرفته است،  درمورد ربط مفاهیم تروریزم، افراط ، وحشت ، تندروی و  دهشت  با دین مبین اسلام  و  برای پد یده های مذکور  جهت دریافت شواهد  از بطن جهان اسلام و خود مسلمانان تلاش ورزیده است ، تحت عنوان مبارزه با تروریزم، افراطیت، وحشت، تندروی …. در جهان اسلام و میان مسلمانان آتشی را شعله ورساخته است ، که افراد جهان اسلام در آن   زندگی خویش را به گونه بی رحمانه از دست میدهند،  سریال تبعید، تهجیر ،و کشتار مسلمانان به شکل افتضاح آمیز جریان دارد.

غرب همواره تحت عنوان و ذریعه  شعار های  فریبکارانه مبارزه با تروریزم و افراطیت   جهت مداخله در امور  کشوره ای  جهان اسلام و جهان سوم  برای خویشتن راه را هموار میکند،  نه از لحاظ مادی برای کشور های مذکور  حقوقی  را فراهم نمود که نظامهای دیموکراتیک آنرا برای اتباع کشور های خویش در غرب فراهم میکند،  ونه هم آن   تروریزم و افراطیت ی را از پا  در آوردند ، که اینها جهت محو آن به کشورهای جهان اسلام و جهان سوم تشریف آورده اند! .  سپس مشکل _ در پهلو  این بحث که برخی از محللین  به آن اشاره میکنند:” ما مسلمانان بی انصافی میکنیم، که هر مشکل و مصیبت را بر دوش قوت استعماری غرب می اندازیم_ در کجاست؟  آیا مشکل  در حکومتهای جهان اسلام و یا جهان سوم نهفته است؟ و یا اینکه مشکل در اساس آن به غرب بر میگردد؟  و چرا ا تباع  کشورهای جهان سوم و جهان اسلام وبخصوص مردم ستمدیده و زجر کشیده افغانستان، که  اصولا زجر و ستم تحمل شده خویش را در مقابل همه بشریت میپندارد، با یاس و نا امیدی روبرو گردیده اند؟.

آنچه که در تاریخ معاصر جهان باعث تحول و تغییر عمیق و به میان آمدن  ارزیابیها و سنجشهای جدید گردید، تجاوز روسها بالای افغانستان و بالاخره شکست افتضاح آمیز آنها در کوه های شامخ این دیار بود،. اتفاق مذکور در تاریخ معاصر دقیقا سمت و سو های جدید را برای داد و ستد استعمار با جهان به میان آورد،  در میدان جهاد افغانستان بر اساس اندیشه های جدید جریان های تازه سر بلند کرد، طور مثال با عرب های برگشته از میدان جهاد افغانستان عزم وارده مبارزه با استبداد  خلق شد،  در کشورهای مستعمره  جهت استقلال و نیل به آزادی عزم واراده مبارزه مسلحانه به میان آمد، حتی با امپراطوری شکسته و  ازهم گسسته  روس نیز فکر و اندیشه  ضرورت و نیاز ساز گاری با ارزشهای نظام مادیاتی “اشتراکیت”  به میان آمد، با غرب باور و عقیده  سرکوب نمودن روحیه جهاد  و دشمنی با  مسلمانان به میان آمد…

این یک واقعیت انکار نا پذیر است ، که  محور رونما شدن  حسابها، سنجشها، موقفها و دیدگاها جدید در جهان همانا جهاد افغانها در مقابل تجاوز  وحشتناک کمونیزم  علیه افغانستان است،  و حقیقت اینست ، که جهاد افغانستان  ساختار جدید  جهان و نحوه جدید مبارزه و تاکتیک  را به سطح جهان به میان آورد،  انواع جدید مبارزه در جهان اسلام از طرف غرب علیه مسلمانان و از طرف مسلمانان علیه غرب به میان آمد،  همگام با شکست و سقوط امپراطوری روس  موقف غرب در برابر جهان اسلام تغیر نمود،  جهان اسلام ممبعد حیثیت  دشمن درجه اول را برای غرب کسب نمود،  نه اینکه صفت و حیثیت یک دوست و متحد را که قبل از سقوط و یا شکست روسها  داشت ، داشته باشد، غرب انگیزه  ایثارگری بار آمده از جهاد افغانستان را که در مسلمانان جهان احساس مبارزه با استعمار، استبداد را می آفراید، درک نموده بود، لذا بیدرنگ  در جلوگیری از به میان آمدن یک حکومت اسلامی واقعی در افغانستان پرداخت، و امکانات به میان آمدن یک حکومت واقعی اسلامی در افغانستان را که تا حدی میسر شده بود از میان برداشت  و تلاش ورزید تا این آرمان مقدس مسلمانان در افغانستان و جهان متحقق نه شود.

خواهی نه خواهی این یک حقیقت  آشکار و روشن است ، که  در عصر حاضر تمام بشریت  مرهون  ایثار و قربانی افغاها ست، چونکه افغانها در رهایی تمام بشریت از یک نظام خونخوار و وحشتناک نقش اساسی را ایفا کرد، وباید در مقابل ایثار و قربانی افغانها وجدان تمام بشریت  به گونه  به پیش افغانها ملامت و مسوول  می بود  ،  طوریکه که وجدان اوروپا و غرب در مقابل حادثه مزعوم “هولوکست!”   برای یهودها ملامت و احساس خجالت میکنند !.

اما با تاسف که غرب  در مقابل ایثار و قربانی افغانها آنزمان جفای بزرگ را مرتکب شدند، که بر اساس اصول دیموکراسی در خانه خویش تهداب یک نظام غیر ملی و دیموکراتیک را گذاشتند،  تحت شعار دیموکراسی بر خلاف دیموکراسی اقتدار را در میان برخی از گروه های سیاسی و نظامی بر اساس زور  و نفوذ نظامی  تقسیم کردند و گروهای مختلف موثر و غیر موثر از چارچوب حکومت مذکور بیرون گذاشته شدند، که راه جنگ و تصادم را به پیش گرفتند،  و برای حکومت جدید چنین قطب مخالف را ایجاد نمودند تا  وقتیکه مصلحتهای ایشان ایجاب مینماید با حکومت درگیر جنگ و تصادم باشند و همواره زمینه تصادم و جنگ وجود داشته باشد.

با وجود این همه یک بار دیگر افغانها احساس نمودند، که تا تهداب کج دیموکراسی که در شهر” بون” آلمان  برای افغانستان تدارک دیده شده بود ، راست نمایند و سرنوشت سیاسی خویش را بدست خویش و به میل خویش مطابق اصول دیموکراسی تعیین کنند،  و ازهمین سبب بود که با تمام متانت و اخلاص به طرف صندوق رای رفتند، و رای خویش را با متحمل شدن  تمام خطرات و چالشها استعمال نمودند، و اراده کرده بودند تا جریان دیموکراسی را در افغانستان تصحیح کنند، اما مثل گذشته باز هم غرب حاضر نه شد، تا به افغانها این حق را که جهت تطبیق آن  همین غرب فریبکارداد میزند و شعار بالا میکند  را بدهد،تا سرنوشت خویش را خود تعیین کند!.  ایثار و قربانی افغاها هدر رفت و هیچ ارزشی به آن قایل نه شدند، و جریان تطبیق دیموکراسی قربان همان هوس و آرزوی تیکه داران غربی شد، که جهت تطبیق دیموکراسی به افغانستان تشریف آورده بودند! و این واقعیتی است که در تمام جهان اسلام از الجزایر ، ترکیه ، تونس، مصر گرفته  تا عراق، لیبیا، یمن ، سوریه شواهد آشکار و روشن آنرا دریافت نموده میتوانیم.

بعد از فروپاشی امپراطوری روس غرب به حرکتهای مسلحانه جهان اسلام متلتفت گردیده برای تضعیف و از میان بردن نظام اسلامی  بغرض تحقق اهداف خویش از آنها استفاده کرد، بر اساس عملکرد برخی ازین گروه ها تلاش بدنام ساختن ارزشهای اسلامی را نمود و تا حدی بزرگ درین دسیسه خویش موفقیت هم حاصل نمود، که حالات و حوادث کنونی  جهان اسلام به شکل آشکار و روشن برین امر  شاهد است … د رپهلوی این حرکت  مسلحانه حرکت  مسالمت آمیز بنام “اسلام سیاسی” نیز عرض اندام نمود، و طبق اصول دیموکراسی با غرب بازی را آغاز نمود،  و ازینرو که در اغلب کشور های اسلامی حکومتهای استبدای حاکم بود و مردم از جور و ظلم شان به سطوح آمده بودند ، بلا درنگ در پهلو حرکت مذکور استاده شدند و از آن حمایت کردند و رای خویش را در انتخابات اغلب کشورها به نهضت های اسلامی “اسلام سیاسی” دادند.  اما طوریکه قبلا اشاره نمودیم ، غرب باز هم حاضر نه شد ، تا برای تحقق پروسه دیموکراسی متعهد باقی بماند،  و به آنعده از حرکتهای اسلامی حق حکمرانی و اقتدار را بدهند ، که مطابق اصول دیموکراسی مردم رای خویش را برایشان داده بودند و بالای آنها اعتماد نموده بودند،  و در مظهر انتخابات عام و سرتاسری در کشورهای متعدد  این حق را کسب نموده بودند.

در مجموع مردم مسلمان افغانستان و تمام جهان اسلام از سیاست  چند رویه  غرب در تطبیق پروسه دیموکراسی نا امید شده اند،  هر چند ملتهای کشوره مذکور با تطبیق پروسه و پدیده  دیموکراسی واقعی و صادق استند، به همان پیمانه غرب با ملتهای مذکور جفا میکنندو دستآوردهای دیموکراتیک مردم را احینانا از طریق اوردو های  نظامهای استبدادی سرکوب میکنند، طوریکه در الجزایر و مصر اتفاق افتاد و جریان تطبیق پروسه  دیموکراسی را دوباره به نقطه صفر و  حالت استبدادی از قبل حاکم شده بر میگرداند  و  یا از طریق  تفاهم سیاسی  طوریکه در عراق و افغانستان اتفاق افتاد ، که پروسه تطبیق دیموکراسی را با کندی و چالش روبرو میکند.  و اعتماد مردم را بالای دیموکراسی از هم میپاشد، و حالت بی نظمی و عدم قانونیت را مستقر میسازد، و زمینه  و روحیه  تصادم و به میان آمدن مشکلات  در امور  دولتداری همواره فراهم میباشد.

غرب به علت سیاست چند رویه خویش ملامت و مسوول  است،  اگر از یک سو شعار تطبیق  دیموکراسی ،مبارزه با تروریزم و  حمایت از حقوق بشر را بلند میکند از  سوی دیگر   جلوگیری از تطبیق دیموکراسی، ایجاد عوامل افراطیت  و تروریزم، پامال کردن حقوق دیگران ، غارت ثروتها مسلمانان را راه اندازی میکند  و روند افراطیت، جنگ و تروریزم را تقویه میکند.

غرب به علت تقویه تروریزم ، افراطیت … در جهان اسلام ملامت  ،مقصر  و مسئوول است. ملتهای اسلامی بر اساس عملکرد خویش ثابت نموده اند، که  در راندن و سرکوب کردن افراطیت، جنگ ، وحشت  و بی نظمی و عدم قانونیت  صادق استند  و همواره اسلام بر تطبیق قانون( شریعت) در تنظیم امور تاکید ورزیده است،  و میخواهند تا ازین پدیده های شوم و مردود رهای یابند  و در چارچوب ارشادات اصیل اسلامی  که برای همه بشریت سعادت و خوشبختی را میخواهد ، زندگی کنند. اما باز هم همین غرب سرانجام بر عملکرد خویش  ثابت می سازد، که  علیه مسلمانان دسیایس خویش را یکی پی دیگر  براه میاندازد.

عبدالرحمن فرقانی

Forqani_ 604@hotmail.com

 

نور ښکاره کړئ

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button