کیش شخصیت در تاریخ نګاری و تحلیل نګاری

عبدالباري جهاني

عبدالباري جهاني

قسمت نهم

موقعیت ستراتیژک افغانستان، که هم محاط به خشکه و هم محاط به همسایه های ممالک دشمن میباشد، در سرنوشت این کشور رول منفی بسزایی را بازی نموده است. افغانستان، خصوصاً در دهه سی، قرن نوزده، که بین هند برتانوی و روسیه بازی بزرګ آغاز شد، حیثیت کشور حایل Buffer State، بین دو قدرت بزرګ را، کسب نمود. همین حیثیت حایل بین دوقدرت است که، این کشور چندین دفعه، سبب میدان جنګ شدن بین هندبرتانوی، ایران و روسیه ګردیده است. در زمان امیر عبدالرحمن خان و حبیب الله خان، که افغانستان زیر تسلط غیر مستقیم برتانیه بود، روسیه این حقیقت را قبول نموده بود که این کشور را به حیث ساحه نفوذ حتی کشور زیر تسلط برتانیه قبول نماید. بعد از استقلال افغانستان، در بین روسیه که با آمدن انقلاب کمونیستی، اتحاد شوروی نامیده میشد و هند برتانوی، رقابت تشدید یافت. در سال ۱۹۲۱ روسیه با افغانستان قرار داد دوستی را امضاء نمود و در یک بخش آن با روسیه موافقه شده بود که در شهرهای مختلف افغانستان از قبیل مزار شریف، جلال آباد، غزنی و قندهار قونسلګری های داشته باشد. برتانیه، که در جوار خود، قونسلګری های روسیه را برای نفوذ روسیه در قبایل آزاد خطرناک میشمرد بر این قرار داد اعتراض نمود و از حکومت افغانستان خواست که از دادن اجازه قونسلګری ها به روسیه، خاصتاً در جوار هندوستان، خود داری نماید. امان الله خان به تاریخ ۳ اګست ۱۹۲۱ جرګه ۳۰۰ نفری را که متشکل از درباریان مهم، سرداران سرشناس، تاجران هندوی افغانی و هیات نمایندګی قبایل سرحدی از محسود ها و وزیری ها بودند، دایر نمود.

امان الله خان از اعضای مجلس خواست که در باره سیاست خارجی کشور به طور آزادانه نظریات خودرا ارایه بدارند و به قرآن سوګند یاد نمایند که در باره این مجلس با کسی صحبت ننمایند. امان الله خان در بیانیه افتتاحیه خود بر اهمیت آ‌زادی کشور خود پافشاری خاص نمود و ګفت که حاضر است برای دفاع از آزادی کشور دوباره به میدان جنګ حاضر شود ولی نمیتواند که به وابستګی قدیم برتانیه باز ګردد. امان الله خان شرایط پیشنهاد شده از طرف برتانیه را به مجلس ارایه نمود و نظر اعضاء را خواستار شد.

شیراحمد خان، که تمایل به برتانیه داشت، ګفت که افغانستان طاقت تهدید نظامی برتانیه را ندارد و در صورت بروز جنګ از روسیه کمک را دریافت کرده نمیتواند لذا باید خواسته های برتانیه را قبول نمود.

وزیر حربیه نادرخان، در مقابل سخنرانی شیراحمد خان عکس العمل شدیدی نشان داد و ګفت که برتانیه بعد از جنګ جهانی و ناآرامی فزاینده در هند ناتوان شده و دیګر قدرت حمله بر افغانستان را ندارد. افغانستان با بستن پیمان دفاعی با برتانیه نه تنها استقلال خودرا از دست میدهد بلکه به منافع مردم اسلام نیز خیانت می ورزد و دستیابی به حق خود را بار دیګر به تأخیر میاندازد لذا، به نظر او، یګانه راهی که در پیش است همانا رد نمودن پشنهادات برتانیه و همزمان با آن تصویب قرارداد با روسیه میباشد.

عبدالهادی داوی، که تازه از روسیه برګشته و احوال مسلمانان روسیه شوروی را به چشم سردیده بود، یک پهلوی سخنان نادرخان را رد نمود و وضع مسلمانان اسیای میانه را تشریح کرد و اضافه نمود بلشیویسم نه تنها رشته و بافت پایه های اقتصادی و طرز زندګانی اجتماعی یک جامعه را از میان برمی دارد بلکه به خود دین اسلام دست درازی و تاخت و تاز مینماید. مانع عبادات مردم میګردد و، به مصرف دولتی، تبلیغات الحاد و بی خدایی را پیش میبرد. داوی بخصوص به وضعیت بخارا اشاره ای نمود واز وضع ناګوار مردم آن سامان یاد آور شد که از هرګونه آزادی مذهبی محروم بودند.

محمودطرزی، که به دشمنی با انګلیس ها مشهور بود، از نظریات عبدالهادی داوی تایید به عمل آورد و به این ترتیب موقف روسیه تضعیف ګردید.

امان الله خان، به روز دوم جلسه، در بیانیه ای خود ګفت که برتانیه نمیتواند ما را به محاصره اقتصادی تهدید نماید و در این زمینه اتحاد شوروی به ما هر ګونه کمک های اقتصادی و تجارتی می نماید. بالاخره بر سر این موضوع رأی ګیری صورت ګرفت و از سه صد تن ۲۷۰ رأی در مقابل ۷ رای به نفع قراراد با شوروی و رد نمودن شرایط انګلیس رأی دادند.

در میان کسانیکه رأی منفی داده بودند: شیراحمدخان، سردار یوسف خان، سردار آصف خان و دو نماینده تاجران هندی بودند که تاء کید بر این امر می ورزیدند که برهم زدن روابط با انګلیسیان در تجارت افغانستان و هند منجر به ورشکستګی کشور میشود. تیخانوف، راز های سربمهر تاریخ ص ص ۲۷۷-۲۸۰

امان الله خان، با وجود آنکه با انګلیس ها و شوروی ها قرارداد های دوستی و تجارتی امضاء نموده بودند، با هیچ یکی از همسایه های مذکور روابط دوستانه قانع کننده ای نداشت. در روزهای اول سلطنت خود، بر ضد انګلیس اعلان جنګ داد و بعد ازان هیچ وقت، بین حکومت افغانستان و انګلیس اعتماد متقابل ایجاد نشد. همچنین تا مدت مدیدی با باسماچی ها کمک میکرد و از تلګرامی که در ماه می سال ۱۹۲۲ از طرف سفیر روسیه فیودور راسکولینکف به وزارت خارجه شوروی صادرشده است معلوم میګردد که فعالیت های سفارت شوروی تا چه اندازه تحت تعقیب آزار دهنده قرار دارد. راسکولینکف در تلګرام خود مینویسد: « در باره فعالیت های سفارت چیزی ګفتنی نداریم. در روابط ما با حکومت افغانستان سردی معینی، خصوصاً در پیوند با مسله بخارا رخ داده است. و همزمان با آن نزدیکی با بریتانیایی ها که با امضای قرارداد انګلیس و افغانستان در نومبر سال ګذشته تثبیت ګردیده است آغاز شده است.

این همه ها، افغان ها را به بیداری و هوشیاری بیشتر و بی اعتقادی نسبت به ما بر می انګیزند. نزدیک دروازه نمایندګی همیشه نګهبانان و پهره داران افغانی ایستاده اند که یطور طبیعی بازدید کنندګان را اذیت می کنند و از باز دید بسیاری از کسان که میخواهند به سفارت بیایند جلوګیری می کنند. چراکه پس از آمدن، بازدید کننده ګان را مورد تعقیب قرار می دهند.

امیر هدایت محرم صادر نموده اند که به اساس آن هیچ روسی حق ندارد در خیابان بدون محافظ امنیتی افغان ظاهر شود. تنها با پرداخت رشوه به مهماندار، یا مامور خاص رسمی معرفی شده از سوی دولت به نمایندګی، می توانیم از شر این محافظان رهایی یابیم…» همان کتاب ص ص ۱۹۰-۱۹۱

امان الله خان با انګلیس ها هیچ وقت آشتی نکرد و تا آخر بر ضد آنها، اګر عملاً اقدامی نمیکرد، از تبلیغ دریغ نمی ورزید. همچنین با روسها هم، به خاطر باسماچی ها، که تا آخر پادشاهی او، در شمال کشور فعالیت داشتند، روابط نزدیک قایم نساخت. اما چون امنیت و ثبات افغانستان هم برای روسیه که، نبود آن، بر امنیت وثبات ترکستان، تأثیر خوبی نداشت و هم امنیت و ثبات افغانستان، برای انګلیس ها بخاطر امنیت و جلوګیری از شورش های قبایل آزاد آن طرف سرحد مهم بود، هر دو قدرت متخاصم از بی ثبات نمودن افغانستان جلوګیری مینمودند یا حد اقل در بی ثبات نمودن آن حصه نمیګرفتند.

بعد از سقوط امان الله خان و رویکار آمدن حبیب الله کلکانی وضعیت افغانستان و روابط این دوقدرت با افغانستان تغییر نمایانی نمود. شوروی ها، که بر شمال افغانستان نقشه حمله زمینی و هوایی میکشید، با امان الله خان در قندهار تماس ګرفتند. به قول شوروی ها، امان الله انګلیس ستیز، رو به کمک انګلیس ها آورد ولی آنها از فرستادن اسلحه به او امتناع ورزیدند. بویکو، دولت و اپوزیشن در افغانستان ص ۱۶۱

ارنولډ فلیچر مینویسد که اکثر افغانها علت سقوط اامان الله را دسیسه های انګلیس میداند در حالیکه در زمینه کدام دلیل واضح وجود ندارد. اما حقیقت این است که انګلیس ها در وقت ضرورت از امان الله کمک اسلحه را دریغ نمودند و این خود یک ضربه کاری بود که امان الله را از اسلحه یی که ضرورت داشت محروم ساخت. Fletcher, Afghanistan Highway of Conquest PP 220-221

رهبری حزب کمونیست شوروی، نماینده خاص خود ولادیمیر سولوفیف را از راه هوا برای کمک به امان الله خان به کندهار فرستاد. رهبری شوروی در نظرداشتند که برای امان الله خان اسلحه و حتی طیاره های جنګی بفرستند. سولوفیف یک دستګاه مخابره همراه خود آورده بود که آنرا به امان الله خان هدیه داد. بویکو ص ص ۱۶۳-۶۴

نماینده خاص دولت شوروی در حالی به کندهار رسید که هرات از طرف عبدالرحیم خان، طرفدار حبیب الله کلکانی، ګرفته شده بود. به این ترتیب طالع امان الله خان کار نکرد و کمک نظامی شوروی به او نرسید. در این صورت شوروی ها مجبور ګردیدند که، به اجازه و هدایت ستالین، به جنرال غلام نبی خان چرخی، که در اتحاد شوروی میزیست، کمک نظامی نموده و اورا با قوای زمینی و هوایی به افغانستان بفرستد و بر شهر مزارشریف و جوزجان حملات نموده و آنرا برای امان الله خان اشغال نمایند. البته امان الله خان، چون یک آدم احساساتی و بی حوصله بود، و از طرف دیګر با تهدید قوای سقوی و حملات اقوام غلزایی مواجه شد، تاب مقاومت نیاورده و، دفعه دوم، فرار نمود. غلام نبی خان هم از یک طرف به خاطر فرار امان الله خان دلسرد شده و از عملیات نظامی دست کشید و از طرف دیګر عملیات نظامی شوروی ها، در شمال افغانستان، از نظر برتانیه و جهانیان پنهان نماندند و شوروی ها را مجبور به عقب کشیدن قوای خود از افغانستان نمودند. بدین ترتیب، افغانستان، که در زمان پادشاهی ده ساله امان الله خان، طرف دلچسپی ممالک مختلف جهان ګردیده بود، با سقوط رژیم او و دوره اغتشاش نه ماهه حبیب الله کلکانی، از نظر افتاد و ضمناً جهان را بر ثبات دایمی و دیرپای افغانستان بی اعتماد ساخت.

نادرشاه در حالتی به قدرت رسید که افغانستان از یک طرف هیچ بنیه مالی نداشت و از طرف دیګر چون امان الله خان بصورت مستقیم و غیر مستقیم از طرف آلمان، ترکیه و اتحاد شوروی حمایه میګردید، در مقابل، انګلیس ها از نادرخان حمایت نمود. ولی نادرشاه، که متوجه وضعیت حساس کشور خود بود، به هیچ یکی از همسایه های خود امتیازاتی را نداد که باعث تهدید منافع کشور او ګردد. نادرشاه، در عوض، از ممالکی درخواست کمک مینمود که از قلمرو او نسبتاً دور واقع شده بودند و سطح ضرر رساندن آنها به کشور او کمتر میبود. او از امریکا طالب کمک شد. از آنها خواست تا در افغانستان نمایندګی داشته باشد و افغانستان را در راه استفاده از منابع خود کمک نمایند. نادرشاه به یک امریکایی که به کابل سفر نموده بود ګفت « ما ترجیح میدهیم تا در راه استفاده از منابع خود از سرمایه ممالکی استفاده نماییم که در منطقه شرق دارای نیات استعماری نباشند. کشور ما از درک منابع تیل، زغال سنګ، مس و دیګر اجناس و سنګ های قیمتی غنی است. مګر ما نمیخواهیم منابع افغانستان را به قوت های اروپایی بفروشیم که نیت حمله به کشور ما داشته باشند» Gregorian, P 336

مهیندراپراتاپ، که تا آخر عمر پاسپورت افغانستان را با خود داشت، یک ماه بعد از سقوط حبیب الله کلکانی، از اتحاد شوروی به کابل سفر نمود. بعد از استقبال و مهمان نوازی که از طرف مقامات عالی کشور دید، با نادرشاه دیدار نمود. پراتاپ نادرشاه را ګفت که او درنظر دارد به امریکا سفر نماید. نادرشاه به پراتاپ هدایت داد که در امریکا به نفع افغانستان تبلیغ نماید و سرمایه ګذاری را در این کشور تشویق کند او اضافه نمود که اګر دو تن از امریکایی ها را، در افغانستان، به سرمایه ګذاری تشویق نمایی ماموریت تو کامیاب است. Pratap, My Life Story PP 158-159

پراتاپ در خاطرات خود مینویسد« به تاریخ ۲۰ ماه دسمبر ۱۹۲۹ به کابل رسیدم و سه ماه کامل مهمان حکومت افغانستان بودم. آدم حیران می شد و ضمناً خوشحال میشد که بعد از جنګ و بلواهای اخیر پایتخت را باز هم به همان حال سابقه میبیند. در حقیقت در هیچ یک از بازار های کابل نشانی از دزدی ها و خونریزی های دوران جنګ های اخیر دیده نمیشد.

من با معاون وزیر خارجه، با وزیر خارجه و صدراعظم ملاقات نمودم و با اعلیحضرت نادرخان هم دیداری بهمرساندم. همه آنها میګفتند که میخواهند برای مردم کشور خود صلح واقعی را بیاورند. به هر طرفی که میرفتم از مردم میشنیدم که از خدمت های اعلیحضرت نادرخان قدردانی میکنند….

حکومت افغانستان مصارف سفر مرا به ایالات متحده فراهم نمود. حکومت میخواهد که سرمایه ګذاری امریکا به این کشور اسیای مرکزی جلب نماید.

هیچ کشوری در جهان برای سرمایه ګذاری به اندازه افغانستان محفوظ نیست. با وجود خونریزی های اخیر، که چند دزد و راهزن اداره کابل را بدست ګرفته بودند و به هزاران مردم کشته شدند مګر به یک خارجی آسیبی نرسید و زخمی نشد. از آن داکتر جرمنی که در کوچه ها و سرک های کابل آزادانه قدم میزد همه مردم کمک میطلبید. و یک شرکت جرمنی در کابل نمایندګی خود را باز نموده است، فقط ګویی دراین شهر هیچ حادثه ای بدی رخ نداده است. افغانستان چنین یک کشور است. » Ibid PP 158-159

نادرشاه، از روسیه و برتانیه، در موضوعات تخنیکی مشوره میطلبید اما فعالیت های هر دوی این کشور را در افغانستان محدود ساخته بود. او از قوای هوایی کشور خود تمام پرسونل اتحاد شوروی را کشیده بود اګرچه در سال ۱۹۳۳ به نمایش تجارتی آنها در کابل اجازه داد. او به روس ها اجازه نمیداد که در حصص مختلف افغانستان نمایندګی های تجارتی را تاءسیس نمیاد. نادرشاه، به همین طریق، فعالیت های انګلیس ها را هم کنترول نموده بود. در خاک خود به هیچ برتانوی اجازه استخدام داده نمیشد؛ حتی در سکتور معارف هم برای انګلیس ها محدودیت های وضع شده بود. در حالیکه در مکتب های که امان الله خان برای لسان های جرمنی و فرانسوی تاءسیس نموده بودند از اروپا معلمین استخدام میشدند. تدریس لسان انګلیسی به معلمین هندی واګذار شده بود و در نتیجه، در حالیکه جوانان افغان به لسان فرانسوی و جرمنی خوب تکلم مینمودند و می نوشتند با لسان انګلیسی به تعداد محدودی بلدیت داشتند، و تعداد کسانیکه لسان روسی را بلد بودند ازاین هم کمتر بودند. Gregorian, P 337

نادرشاه میخواست که، برای حمل و نقل مواد ضروری، خط ریل را در کشور افتتاح نماید مګر او نمیخواست این پروژه را به روسیه یا برتانیه بسپارد بلکه میخواست از کشورهای طالب کمک شود که منافع سیاسی در افغانستان نداشته باشد. Ibid P 338

مقامات افغانستان، به شمول نادرشاه، از نظر حکومت امریکا در باره افغانستان معلومات نداشتند. امریکا افغانستان را در حیطه ساحه نفوذ اتحاد شوروی به حساب اورده بودند و در یادداشت محرم وزارت دفاع امریکا، در سال ۱۹۵۳ آمده بود که افغانستان هیچ اهمیت ستراتیژیک ندارد. در یادداشت اضافه شده که این کشور صرف به نام مستقل است و رهبران افغانستان هم به این عقیده هستند که اګر شوروی ها نیت اشغال آن کشورا را داشته باشند آنرا به اسانی میتوان اشغال نمود. وزارت دفاع به این عقیده بود که افغانستان در مسله اشغال هند به مقابل شوروی ها حیثیت یک مرحله ابتدایی دارد، و در صورت بروز جنګ بین شرق و غرب، افغانستان اولین کشوری خواهد بود که شوروی ها انرا از میان بردارند. وزارت دفاع امریکا به این عقیده بود که بر اساس این حقایق افغانستان باید بیطرف بماند. زیرا اګر غرب در آن کشور به حرکات ضد کمونیزم آغاز نماید بهانه مداخله را به شوروی ها خواهند داد و آنها شاید پیشتر ازآن که انتظارش میرود حمله را آغاز کند و کنترول افغانستان را بدست بګیرند. Poullada, The Kingdom of Afghanistan and the United States P 146

شورای امنیت ملی امریکا نظرمشابهی را ارایه مینمود و میګفت که در این هیچ جای شکی نیست که شوروی ها لحظه ای که بخواهد افغانستان را اشغال کند میتواند اقدام عملی نماید. البته این ممکن است که در صورت حمله شوروی ها بر افغانستان قبایل شاید از خود مقاومت نشان دهد. Ibid PP 146-45

با در نظرداشت چنین نظر منفی که در وزارت دفاع و امنیت ملی امریکا موجود بود، وزارت خارجه امریکا نظر داده بود که دولت افغانستان به خاطری، درسال ۱۹۴۸، پیشنهاد قرارداد دوستی و تجارت امریکا را قبول نکرد که فکر میکرد این قرارداد خیلی جامع است و اګر آنها با امریکا چنین یک قراردادی را امضاء کند باید به شوروی ها هم عین امتیاز را بدهد. George McGhee, Envoy to the Middle East P304

در حالیکه جورج مګی، که یک وقت معین وزارت خارجه امریکا بود، در مقابل درخواست نظامی امریکا از طرف افغانستان برخورد توهین آمیزی را نموده بود که نمایانګر غرور و فرعونیت این کشور بود. مګی مینویسد: « قبل ازآنکه به کابل سفر کنیم یک قصه دلچسپی رخ داد. رفیق من سردار محمدنعیم، سفیر افغانستان در واشنګتن، یک روز به دفتر من در وزارت خارجه آمد. او ګفت که میخواهد با ما، در باره کمک نظامی امریکا با افغانستان، بحث کند. او در میان سخنان خود اشاره نمود که اګر امریکا حاضر به کمک نظامی با افغانستان نباشد ما مجبور خواهیم شد که از روسها کمک بخواهیم. من فکر کردم که او لاف میزند چون حکومت افغانستان هیچ وقت از شوروی ها طالب کمک نظامی نخواهد شد. ګوشی تلفون را ورداشتم و از سکرتر خود نمره سفارت شوروی را خواستم. نمره را به سردار نعیم دادم و ګفتم که این هم نمره سفارت روسیه. و هردوی ما خنده کردیم» Ibid, P 304

وزارت خارجه در اواخر سال ۱۹۴۸ عین رویه توهین آمیزی را با افغانستان نموده بود. وقتی صدراعظم شاه محمودخان، حین سفر خودبه واشنګټن، با وزیر خارجه امریکا جورج مارشال George Marshall ملاقات نمود و ازو درخواست کمک نظامی نمود جورج مارشال ازو سوال کرد که دشمن تان کیست؟ شاه محمودخان در جواب ګفته بود که روس ها. مارشال یک خنده بلند تمسخر آمیزی نمود که افغانستان چطور میتواند با قوت نظامی شوروی مقابله نماید. شاه محمودخان این توهین را تحمل نمود و ګفت که اسلحه برای تأمین امنیت داخلی هم ضروری است و اګر ضرورت شود ما از روسیه اسلحه میګیریم. مارشال در جواب ګفت که افغانها مسلمان هستند و هیچ وقت کمک شوروی را قبول نخواهند نمود. شاه محمودخان در جواب ګفت که خوردن ګوشت خوګ در اسلام ناجایز است مګر در صورت ضرورت و تهدید حیات خوردن ګوشت خوګ هم جایز است. Poullada, Ibid P 133

نادرخان در بیانیه افتتاحیه خود، در اولین لویه جرګه ایکه بسال ۱۹۳۱ دایر نمود، برخلاف پالیسی هند برتانوی، قبایل آزاد را جز خاک افغانستان دانست و ګفت :« در باره قبایل مستقل سرحد باید یا د اورشد که این مسله برای افغانستان و حکومت برتانیه دارای اهمیت مساوی هست. افغانستان هر وقت در باره قبایل آزاد و رویه برتانیه با آن قبایل تشویش دارد. من باید یاد اورشوم که ما و قبایل آزاد از نظر اسلامیت و روابط قومی یک وجود هستیم. حکومت برتانیه شاید، در سالهای ګذشته، علایق افغانستان را با این قبایل و متقابلاً علاقه قبایل را با افغانستان آزموده است. ما این احساس مشترک را فراموش کرده نمیتوانیم. محرومیت و روزګار سخت قبایل در افغانستان عکس العمل تولید مینماید. به این صورت شرایط بهترزندګی و پیشرفت قبایل آرزوی قلبی ماست» Mohammad Ali, Progressive Afghanistan PP 216-1217

پالیسی نادرخان، در قبال قبایل آزاد، بعد از نادرخان هم دوام نمود و صدراعظم محمدهاشم خان هیچ وقت از حمایه شورش های قبایل آزاد روی ګردان نشد و در هر موقع مناسب برای حکومت هند برتانوی مشکلات ایجاد مینمود. معین وزارت خارجه امریکا جورج مګی در حین سفر خود به افغانستان در یک مهمانی خصوصی از صدراعظم شاه محمودخان در باره حقیقت مسله پشتونستان سوال نمود: « من ازو پرسیدم که آیا مسله پشتو نستان به راستی یک موضوع است که افغانها به شمول شما به آن از ته دل علاقه مند هستید و یا میخواهید حیثیت رژیم خودرا در نزد مردم بلند ببرید. این یک سوالی بود غیر ممکن حتی غیر مناسب که با یک عضو خاندان شاهی مطرح میشد. جواب صدراعظم بسیار صادقانه به نظر میرسید. اشک از چشمان او در حالی جاری شد که او به مشکلاتیکه قبایل پشتون آن طرف سرحد به نسبت حکومت پاکستان مواجه هستند. این مردمیکه اصلاً کوچی ها بودند به زور و جبر به یک حالت وابسته آورده شده بودند و آنها را از قبایل هم زبان و هم قوم خود در افغانستان جدا کرده بودند و آزادی آنها را غصب نموده بودند. من به اندازه ای زیر تأثیر عکس العمل صدراعظم آمدم که در آینده هیچ وقت این سوال را تکرار ننمودم» McGhee, PP 314-315

بعد از آزادی هندوستان و به وجود آمدن کشوری بنام پاکستان، انګلیس ها مسله پشتونستان را بهانه ګرفته و در مقابل هر پیشنهاد کمک افغانستان به جهان غرب موانع ایجاد مینمودند. در ماه جون سال ۱۹۴۹ افغانستان از سفارت امریکا به واشنګتن اطلاع داد که میخواهد از آن کشور اسلحه و مهمات نظامی خریداری نماید. وزارت خارجه امریکا در جواب پیشنهاد افغانستان نوشت که فعلاً وضع برای این پیشنهاد مناسب نیست زیرا از یک طرف قانون امنیتی متقابل معطل شده است و از طرف دیګر اختلاف بین افغانستان و پاکستان وضع را نا مساعد ساخته است. Poullada, P 134

در مکتوبیکه جورج مګی به پولادا نوشت اظهار داشته بود که پالیسی وزارت خارجه در باره فروختن اسلحه به افغانستان بنا بر این حقیقت بود که افغانستان از طرف اتحاد شوروی با هیچ خطری مواجه نیست. خطری که به افغانستان متوجه است از رژیم مستبد و خود کامه اوست. اګر افغانستان به مردم خود آزادی های بیشتر بدهد، زمینه تعلیم و تربیه را برای انها مساعد بسازد وضع بهتر میشود و ما در حیطه توان خود آماده کمک بودیم. Ibid P 144

در سال ۱۹۵۴، به اثر حمهورریس شدن دویت ایزنهاور Eisenhower داوود خان فکر کرد که زمینه خریدن سلاح از ایالات متحده مساعد شده باشد. بردار خود سردار نعیم را، که تازه به حیث وزیر خارجه مقرر شده بود، برای ملاقات با وزیر خارجه ایالات متحده جان فوستر دالس John Foster Dulles به واشنګتن فرستاد و وزارت خارجه بعد از دوماه غور و تفکر در جواب مکتوب سردار نعیم نوشت « بعد از غور و مداقه زیاد به این نتیجه رسیدیم که دادن اسلحه برای آن کشور مشکلاتی را ایجاد مینماید که به زور و بازوی آن کشور حل شدنی نیست. بهتر انست که افغانستان به عوض درخواست سلاح مسله پشتونستان را با پاکستان حل نماید» Ibid P 149

ایالات متحده، در مورد افغانستان، همه پروپاګند و تبلیغات پاکستان را قبول میکرد. پاکستان هر چند یک کشور دیکتاتوری و رژیم نظامی بود، امریکا میګفت که نسبت به افغانستان عقب مانده و چند لسانه بهتر است. پاکستان تبلیغ مینمود که رژیم ارتجاعی افغانستان آماده انفجار است و امروز و فردا اقلیت ها شورش مینمایند، کسب و تجارت با موانع روبروست و منورین تحت شکنجه و عذاب زندګی میکنند. بعضی حتی به این ګفته های پاکستان باور میکردند که افغانستان عقب مانده قرون وسطایی به زودی از هم پاشیده خواهد شد و یک انارشی عنعنوی به وجود خواهد آمد. Jeffery Roberts, The Origins of Conflict in Afghanistan P 188

اکثر امریکایی ها به این عقیده بودند که افغانستان هیچ اهمیت ستراتیژیک ندارد و در باره سرنوشت این کشور هیچ فکر نمیکردند. در جریان مباحثات بر سر کمک های نظامی با پاکستان، حتی مامورین سفارت امریکا در کابل، تشویش افغانها را بی مورد می پنداشتند و آنرا برای امنیت جهانی به هیچ میشمرد. مقامات امریکایی، با وجود اینکه در باره افغانستان این استدلال را میشنیدند که افغانستان با اتحاد شوروی دشمنی تاریخی دارد، یک کشور نسبتاً پهناور و کوهیست، دارایتاریخ جنګ های ګیریلایی و مقاومت است و همچنین برای نګهداری پاکستان و ایران بسیار مهم است، به موقعیت و درخواست های متواتر افغانستان اهمیتی نمیدادند. در عوض به پیوستن پاکستان به جهان غرب توجه مینمودند و ضمناً همیشه میګفتند درصورتیکه معضله پشتونستان حل نګردد کنار آمدن با افغانستان مشکل است. و همین موضعګیری امریکا بود که افغانستان را مجبور به دوستی با اتحاد شوروی نمود. Ibid P 155

مقامات امریکایی چون در باره رد نمودن متواتر درخواست های حکومت افغانستان برای مهمات نظامی و سایر کمک ها از امریکا، برای قناعت دادن به مردم خود، بهانه معقولی نداشتند متوسل به دروغ میشدند. جیفری رابرتس مینویسد: « متون متعددی که در سالهای ۱۹۶۰ و یا بعد ازان ترتیب شده، ادعا دارند که وزیر خارجه امریکا دلس میخواست که افغانستان را شامل یک پیمان بسازد، مګر داوود بر بیطرفی خود اصرار میورزید و هیچ وقت با غرب شامل شدن در پیمان را زیر غور قرار نداد. دیګران ادعا دارند که افغانستان برای موافقه دوجانبه دفاعی مساعد نبود. برعکس، وقتی مسله شامل شدن در پیمان با غرب مطرح شد؛ شورای امنیت ملی در باره هند ګفت که آن کشور پالیسی بیطرفی را انتخاب نموده، نیپال متکی بر هند است و سری لانکا با چین تجارت رابر دارد. مګر در باره افغانستان هیچ دلیل دیګری وجود نداشت بغیر آنکه ګفتند آن کشور زیر فشار نظامی و اقتصادی اتحاد شوروی قرار دارد. افغانستان هیچ وقت شامل شدن در اتحاد را به هیچ دلیلی رد ننموده است. در عوض پاکستان و ایالات متحده دلیل میآوردند که افغانستان منفعتی برای پیمان ندارد بلکه یک بار دوش خواهد بود. این مخالفت و عدم توجه آنها بود نه مخالفت و بهانه اوردن کابل که این کشور را برای عضویت پیمان غرب نامساعد ساخت.

اینکه افغانستان همیشه از پاکستان و امریکا انتقاد میکرد معنای آنرا ندارد که ګویا افغانستان نمیخواست با پیمان غرب بپیوند. از نګاه تاریخی، افغانستان همیشه بیطرف مانده و نخواسته که یا زیر دست برتانیه و یا روسیه باشد. در حقیقت افغانها هیچ وقت مخالف تقویه نمودن حوزه اسیای جنوب غرب از طریق اتحاد نبوده و همیشه خواسته است که کشورهای اسلامی همجوار اتحادیه داشته باشند. در حقیقت افغانها در سال ۱۹۳۷ در یک چنین پیمانی به نام پکت سعدآباد، که چندان نپایید، شامل شد.» Ibid PP 184-185

جیفری رابرتس مینویسد:« در سالهای ۱۹۴۲-۱۹۴۳ وقتی متحدین پیروزی های شایانی بدست آوردند، حکومت افغانستان هیچ دو دلی نشان نداد و پیوستن با متحدین را اعلان نمود. هاشم خان در سال ۱۹۴۳ خواهش نمود با برتانیه و امریکا در یک اتحاد شامل ګردد مګر متحدین میترسیدند که شامل کردن افغانستان با متحدین روابط جهان غرب را با اتحاد شوروی متضرر خواهد ساخت و ادعا مینمودند که از افغانستان چندان فایده ای متصور نیست، به همین اساس پیشنها اورا رد نمودند. با وجود آنکه پیشنهاد هاشم خان رد شد او درخواست کمک های اقتصادی و زیاد نمودن تماس های در زمینه تعلیم و تربیه نمود. در سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵ مطبوعات حکومتی مضامین متعددی را به نشر سپرد که از کمک های اقتصادی متحدین اظهار امتنان مینمود و در آینده خواستار همکاری های بیشتر شدند.حکومت افغانستان در رویه خود تغییر آورد و از جمله سه تن استادان انګلیس را در پوهنتون کابل استخدام نمودند… » Ibid P 73

طوریکه در سطور بالا متذکر شدیم، افغانستان، در زمان نادرخان و هاشم خان از کمک های روسیه و انګلستان دوری جستند و بر کمک های مالی، اقتصادی و تخنیکی سایر ممالک اروپايی اتکاء ورزیدند؛ و در جریان جنګ جهانی دوم، با کشورهای محور ، جرمنی، ایتالیا و جاپان روابط نزدیک و دوستانه قایم نمود. این روابط به اندازه یی نزدیک بود که حتی افغانستان خودرا با دشمنی انګلیس مواجه ساخت. طوریکه در صفحات قبل اشاره نمودیم؛ وقتی سفیر انګلیس در کابل از هاشم خواست که دیپلومات های کشورهای محور را از افغانستان اخراج کند. هاشم خان، با عصبانیت تمام، در جواب او ګفته بود که افغانستان یک کشور مستقل است و در خاک و پالیسی خود به هیچ کشوری حق مداخله نمی دهد. بعد از ختم جنګ جهانی دوم، با وجود تمایلات دوستانه ایکه هاشم خان به طرف متحدین نشان داد، اعلیحضرت ظاهرشاه یک ګام فراتر رفت و هاشم خان را برطرف نموده و شاه محمودخان را صدراعظم ساخت. ګویا بدین طریق میخواست تغییر کلی را در پالیسی های داخلی و خارجی افغانستان اعلام نماید. در این صورت، بایست که ایالات متحده و برتانیه با افغانستان ، که برای پروګرام های انکشافی خود به کمک های مالی و تخنیکی جهان غرب اشد ضرورت داشت، کمک مینمود؛ ولی این دو قدرت تقریباً هیچګونه همکاری ننمودند و افغانستان را بالاخره به اخذ و قبول نمودن کمک های مالی، تخنیکی و نظامی اتحاد شوروی مجبور ساخت. Gregorian, P 382

بدین ګونه افغانستان از هر لحاظ، خصوصاً نظامی و مسلکی، متکی بر اتحاد شوروی ګردید و نتیجه آن شد که شد. برخی به این عقیده هستند که جهان غرب قصداً این فاجعه را بر خاک و مردم افغانستان آورد تا پای اتحاد شوروی را بالاخره به افغانستان کشاند و آن کشور را با مشکلی روبرو سازد که بالاخره باعث سقوط رژیم کمونیستی ګردید.

قضاوت های ما از حوادث تاریخی:

طوریکه قبلاً ذکر نمودیم، افغانستان کشوریست محاط به خشکه و محاط به دشمن. هر یک از همسایه های ما، در طول تاریخ اظهار خصومت خودرا عملاً ثابت نموده است. اګر برتانیه دشمن بود، امروز پاکستان دشمن تر است. اتحاد شوروی دشمنی و خصومت خود را ، که از وسعت طلبی آن کشور سرچشمه میګرفت، به اثبات رساند؛ و فعلاً هم از دسیسه های خود دست بردار نشده است. ایران شاید بدترین و مضر ترین همه آنها باشد؛ چون از زمان قدیم، هرات، بادغیس و غور را جزء خاک خود دانسته و چندین بار هرات و بادغیس را محاصره نموده و باعث جنګها و مقاومت های دوامداری شده است. در این صورت، در خصوص منافع ملی، برتری دادن یک همسایه بر دیګری، که همه آنها خصومت ها و اغراض خودرا به اثبات رسانده اند، اشتباه خواهد بود.

متأسفانه اکثر قضاوت های منورین و موءرخین و نویسنده های ما تحت تأثیر افکار و نظریات چپی به رشته تحریر آمده، که آن هم اکثراً محصول تبلیغات دوامدار اتحاد شوروی بوده است. مثلاً اګر نادرخان، کدام وقتی، با کدام افسر انګلیسی ملاقات نموده است و یا از انګلیس ها کدام تلګرامی دریافت نموده و یا کمکی از انګلیس ها بدست آورده برای اثبات جاسوس بودن و مزدور بودن او کافی است. مګر بالمقابل، اګر غلام نبی خان چرخی با قوای نظامی اتحاد شوروی بر خاک افغانستان حمله مینماید. به هزاران آدم بیګناه را به قتل میرساند و شهرهای مزار شریف و شبرغان را به کمک و قومانده مستقیم روس ها و منظوری دیکتاتور ستالین اشغال مینماید یک وطن پرست واقعی خوانده میشود. و تا امروز از او و خاندان او به مثابه شهدای قهرمان کشور تجلیل بعمل می آید. در حالیکه اګر غلام نبی خان چرخی در آن عملیات نظامی به کامیابی میرسید و امان الله خان بار دوم فرار نمی نمود، افغانستان بیش از ۹۰ سال قبل به سرنوشت بخارا دچار میشد. و اګر در نتیجه آن عملیات روس ها، امان الله خان به قدرت میرسید شاید ببرک کارمل وقت خود میبود. چون ستالین ملانصرالدین نبود که افغانستان را برای غلام نبی خان و امان الله خان میګرفت و با هر دوی آنها خداحافظی نموده به ماسکو بر میګشت.

نادرخان اګر از فرانسه حرکت نمود و از راه هندوستان به پکتیا رفت و با قوای حبیب الله کلکانی مقاومت نموده و بعد از چندین دفعه شکست خوردن موفق به ګرفتن کابل شد، مطلبی داشت و آن نجات کشورش از رژیم حبیب الله کلکانی بود که خدا میداند عاقبت آن انارشی و بیداد به کجا میکشید. و در مقابل آن امان الله خان، تا اخیر جنګ جهانی دوم، میخواست به کمک آلمان، ایتالیا و روسیه شوروی به قدرت برسد؛ مطلبی بجز قدرت طلبی و ارضای حس جاه طلبی نداشت. و معلوم نیست که اګر دامن جنګ های داخلی به حمایه امان الله خان و دفاع از تخت کابل به افغانستان میرسید چند صد هزار مردم بیګناه، در آتش جنګ های داخلی شهید میشدند و چند صد هزار خانه و کاشانه مردم تباه میشد.

مورخین و نویسنده های ما نادرخان را، که در راه بازګشت به وطن با سفیر اسبق برتانیه در کابل فرانسیس همفریس دیداری به هم رسانده بود، جاسوس و اجنت انګلیس میخوانند و در مقابل امان الله خان را که، بیش از ۱۵ سال به کمک و مشوره های هیتلر، موسیلینی و ستالین، برای پس ګرفتن تخت کابل، عملیات مخفی و علنی مینمود، وطن خواه واقعی مینامند. آیا منورین، نویسنده ها و مورخین کشور مانند، فیض محمدکاتب، پروفیسر محمدعلی، میرغلام محمدغبار، عبدالحی حبیبی، محی الدین انیس، عبدالرحمن خان لودین، مولوی عبدالواسع و… از رژیم امانی دلخوشی داشتند؟ و آیا از بی عدالتی، فساد اداری و اصلاحات بی مورد و بی وقت او انتقاد نمی نمودند؟ در مقابل اصلاحات امان الله خان روحانیون، روسای قومی، قبایل شینوار، خوګیانی، مهمند، مردم صفحات شمال، مردم جنوبی، غلزایی های باشنده غزنی تا قلات مقاومت ننمودند؟ و آیا هرات بدون مقاومت به نماینده حبیب الله کلکانی عبدالرحیم خان تسلیم نشد؟ آیا این همه مخالفت ها، عکس العمل ها ومقاومت ها بی مورد و به تحریک انګلیس بود؟ منورین ما در حالیکه در این مورد هیچ سند و مدرکی در دست ندارند، ازسالهای سال طوطی وار دسیسه های انګلیس را به رخ مردم میکشند.

در سطور فوق ذکر نمودیم که نادرخان، بعد از به قدرت رسیدن، هم از کمک های انګلیس و هم از تماس با روس ها اجتناب میورزید و علناً میګفت که انها در افغانستان اهداف استعماری دارندو بهتر است کمک ها را از کشورهایی دریافت داشت که از سرحدات افغانستان فاصله داشته باشند. فریزر تیتلر مینویسد: « نادرشاه یک وقت ضد برتانیه بود و تا آخر حیات خود بر همین عقیده ماند…» در صفحه دیګر مینویسد نادرشاه را متهم به طرفداری برتانیه نمودن به همان اندازه که احمقانه است غیر عادلانه هم است. این اتهام در قبایل به ګوش مردم رسید و به زودی طرفداران امان الله خان از آن، به حیث اسلحه اساسی تبلیغات خود، استفاده نموند. Tytler, Afghanistan PP 237-238

امان الله خان، برای پس ګرفتن قدرت، از هر وسیله که میتوانست کار میګرفت. از ممالک جرمنی، ایتالیه، ترکیه و روسیه کمک میګرفت. در قبایل آزاد و شهرهای افغانستان بر ضد نادرخان و خاندان او تبلیغات میکردند و آنها را نماینده ګان انګلیس معرفی مینمودند و بالاخره به ترور هم متوسل میشد. مثلاً در بهار سال ۱۹۴۲ سفارت آلمان در کابل در توطیه ای برضد ظاهرشاه دست داشت. و کسی که وظیفه قتل نمودن ظاهرشاه را داشت شخصی بنام حبیب جان بود. حکومت هاشم خان ، در نتیجه کشف این دسیسه، چندی بعد به ګرفتاری امانیست ها آغاز نمودند و زندانی شدن و شکنجه شدن شروع شد. چنین معلوم میګردد که پولیس افغانستان کدام دسیسه ای جدیدی را هم کشف نموده باشد و تقریباً صد تن از طرفداران امان الله خان یا به زندان انداخته شدند و یا به هند تبعید ګردیدند. تیخانوف، نبرد افغانی ستالین ص ۴۶۹

البته ازین همه حقایق نیمتوان نتیجه ګرفت که یا امان الله خان و یا نادر خان را خاین به وطن و مردم خود دانست. بلکه هر دو تن اشخاص وطن پرست و صادق به منافع کشور خود بودند. هر دو عاشق پیشرفت کشور خود بودند؛ البته راه های را که برای اصلاخات انتخاب نموده بودند با هم تفاوت داشت. امیر امان الله خان میخواست با سرعت هرچه تمامتر شګوفانی کشور را خود ببیند و حتی میخواست که افغانستان به زور ترین فرصت با همسایه ها و کشور ترکیه همسری نماید. نادرخان، طوریکه در روز های قدرت امان الله خان به او توصیه مینمود، طرفدار احتیاط و قبل از همه طرفدار یک فوج و قوه نظامی عصری و پیشرفته بود، تا بتواند مقاومت قوه های ارتجاعی و قبایلی را در هم شکند.

قدرت ناموس سیاست است. به ده ها هزار صفحات تاریخ جهان، خاصتاً تاریخ شاهان و پیشوایان سیاسی حاکی از چنین حوادثی میباشد. نه امان الله خان به خاک و وطن خود خیانت ورزیده بود و نه پیش از پیش قضاوت کرده میتوانیم که اګر او احیاناً به قدرت میرسید چه اعمالی را انجام میداد. نه نادرخان، به خاک و وطن خود، مرتکب خیانتی شده است که اساس قضاوت ما قرار بګیرد.

نور ښکاره کړئ

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button